سفارش تبلیغ
صبا ویژن

مردی پیدا مشود تادرآغوش گیرم اورا؟ومن به مردان دنیایی قانع نیستم

اسم شهدا را که به ترتیب می خواند ، برای هر نام ،جمعیت بلند میگفت یا حسین. با هر یاحسین  لیست حضور وغیابشان علامتی می خورد.شهدا در مجلس ما بودند .

بازهم یادواره ی شهدای دیگر.دعوتی دیگر.حضوری دیگر.اشکی دیگر.تصمیمی دیگر برای پاک شدن.چند روزی پاک زیستن ودوباره فراموش کردن.دوباره دوری .دوباره گناه

ای ره یافتگان به مجلس روضه ی شبهای جمعه ابا عبدالله علیه السلام ،ای شهیدان ؛ پرسشی آشفته ام ساخت.تا به کی قصد چشم پوشی دارید؟مگر از گناهانمان بی خبرید؟

مگر نمی بینید که روزهایمان را  با پاهایی فرو رفته در دنیا گذر می دهیم  با بی اعتنایی از روی خون شما ؟

مگر شبهایمان  تا به صبح در خواب غفلت طی نمی شود ؟

عهدشکنی هایمان را نمی بینید؟

ترس سراسر وجودم را در بر گرفته است.هر قدر میگذرد ، گناهانمان بیشتر ومحبتت بیشتر بیشتر می شود.وخدوندا نکند که مرا کنار گذاشته باشی ویاصبر می کنی تا بار ناپاکی هایم

سنگین تر شود ،تا عذابم کنی

اما هر زمان که صدای مناجات امیرالمومنین علیه السلام به گوشم میر سد خیالم راحت می شود "ما هکذا ظن بک و لاالمعروف من فضلک"تو بخشنده تر از آنی که...  

و من هم با تمام وجود می گویم یارب یارب یارب ...   العفو العفو العفو           توبه می کنم از همه اعمال بد وخوبم، یاکریم و یا رب.یارئوف ویا رحیم...

چقدر دلتنگت شدم.  شاید هم تو دلتنگم شده باشی .   می آیم. همین امشب. مثل هرشب.

همه دردهای دلم را اینجا نمی نویسم خدای عزیزم.بقیه اش را می گذارم آخر شب برایت بگویم.که فقط تو باشی ومن

جالبه. حرف عوض شد. از شهدا به خدا.توبه انجام شد.قرار ملاقات باخدا گذاشته شد.

و رساندن به خدا از زیباییهای شهداست.

 


[ پنج شنبه 90/10/8 ] [ 10:3 عصر ] [ فقیر الحق ]
درباره وبلاگ
موضوعات وب
آرشیو مطالب
امکانات وب
بازدید امروز: 1
بازدید دیروز: 0
کل بازدیدها: 27468

ابزار وبلاگنویسان